صابر گلعنبری هنر یک تحلیلگر سیاسی شناساندن درست پدیدههای سیاسی به مخاطبین است و این امر غالبا میطلبد وجوه پنهان آنها را کشف کند که آن نیز بیشتر با عبور از ظواهر و ورود به عمق مسائل میسر است تا شناختِ عمیقِ نسبتا درست و پیش بینیِ قریب به صواب تحولات آتی آن پدیده و رفتار بازیگران آن به دست آید. اما در مواجهه با مذاکرات احیای برجام برخی با اکتفا به ظواهر امر با پدیدار شدن هر نشانه مثبت و منفی، پیشبینی خود را درباره سرنوشت این مذاکرات سریع تغییر میدهند. در حالی که همان نشانه چه بسا با اهداف خاصی از جانب برخی بازیگران بروز یافته باشد و به قول معروف غلط انداز باشد. از این رو، بدون در نظر گرفتن فاکتورهای بسیار موثر دیگر، اکتفای صرف به ظواهری چون اظهارنظرها و اتفاقاتی تحلیلی احساساتی متاثر از عوامل زودگذر است. اخیرا که جوزپ بورل به ایران آمد و متعاقب آن انتقال مذاکرات غیر مستقیم آمریکا و ایران به دوحه، موجی از خوشبینی شکل گرفت و دز آن نزد برخی چنان بالا رفت که توافق بر سر مسائل باقیمانده را در دوحه و بازگشت به وین برای امضای توافق نهایی را "حتمی" میدانستند. پس از سفر بورل و اعلام "از سرگیری" مذاکرات برخی دوستان روزنامه نگار طی پیامها و تماسهایی دلیل سکوت نگارنده و عدم نگارش یادداشتی درباره "تحولات مهم" برجامی را جویا شدند. پاسخ بنده این بود که دلیل چندان مهمی برای خوشبینی نمیبینم و "تحول مهمی" در جهت حل مسائل باقیمانده رخ نداده است و نمیتوان از مذاکرات دوحه انتظار معجزه را داشت. بعد از حدود یک هفته، روز سه شنبه گذشته ساعاتی قبل از شروع مذاکرات دوحه، طی یادداشتی نظر خود را بیان داشته و گفتم که این مذاکرات معطوف به "پیشرفت بزرگی" نیست و تنها میتواند مقدمهای برای حل و فصل مسائل باشد. پس از آن دیدیم که مذاکرات دوحه هم نتوانست بن بست محتوایی را بشکند و بدون نتیجه پایان یافت. نگارنده در پیشبینیهای خود عادت دارد که از قطعیت پرهیز کند و بیشتر آنها را با چاشنی "احتمالا" یا "به احتمال زیاد" یا "شاید" ارائه میدهد. در مورد برجام و مذاکرات احیای آن نیز بنا به دلایل متعددی از روز اول احتمال رسیدن به توافق را بنا به شناخت کلی و اجمالی از وضعیت چندان امکانپذیر نمیدانستم. در شرایط فعلی نیز بنا به شناختی که از کلیت وضعیت، پیچیدگیهای آن، سیاستها و معذوریتهای دو طرف ماجرا و عوامل تاثیرگذار دیگر دارم، بر این باور هستم که شانس احیای برجام کمتر از هر زمانی است و لااقل در کوتاه مدت دستیابی به توافق چندان محتمل نیست، اما این که در میان مدت و بلند مدت چه اتفاقی خواهد افتاد و توافق حاصل میشود یا نه، بستگی به این دارد که شرایط کنونی تا چه اندازه تغییر کند. واقعیت این است که در وضعیت فعلی بن بست مذاکرات عمیقتر شده و شاهد پسرفت و بازگشت آن به خانهای اول هستیم تا پیشرفت. دوباره سه گزاره "رفع همه تحریمها"، "راستی آزمایی" و "تضمینها" در اظهارنظرهای رسمی با قوت در حال پررنگ شدن است؛ همان سه شرطی که ایران از روز نخست مذاکرات مطرح میکرد. در حالی که این گزارهها از زمستان گذشته توام با سخن گفتن از پیشرفتهای خوب و مهم در مذاکرات و آماده شدن پیش نویس توافق دیگر چندان مطرح نمیشود و از حدود یک ماه قبل از توقف مذاکرات در 20 اسفند گفته میشد که تنها یکی دو مساله در حوزه تحریمها باقیمانده است، اما رسما از ماهیت آنها چیزی گفته نمیشد و برخی رسانهها، آن را با مساله تحریم سپاه مرتبط میدانستند. حالا باید دید چه اتفاقی افتاده است که ایران دوباره همان سه شرط اصلی اولیه را با قوت مطرح میکند؟ شیوهای مذاکراتی برای امتیازگیری در مسائل باقیمانده؟ یا منعکس کننده کاهش تمایل برای احیای برجام؟ یا ....؟ نکته دیگر این که برخی برای گمانه خود مبنی "حتمیت" توافق این گزاره را مطرح میکنند که جمهوری اسلامی با این وضعیت اقتصادی "مجبور به توافق" است. این نگاه معطوف به این است که احیای برجام راه حل بحران اقتصادی است؛ اما واقعیت این است که این یک نگاه خارج از ساختار قدرت است و به نظر نگارنده نگاه غالبِ موثر در درون این ساختار "فعلا" این است که بدون احیای برجام هم میتوان بر مشکلات اقتصادی کنونی غلبه کرد و از این جهت تمرکز خود را بر "خنثی کردن تحریمها" در سایه تحولات جدید پس از جنگ اوکراین و امکان فروش بیشتر نفت گذاشته است. در واقع حذف ارز ترجیحی همچنانکه دو ماه پیش نیز بیان شد، نشانه مهمی دال بر این باور در دولت بود که توافق در دسترس نیست و الا منطق اقتضا میکرد که این جراحی اقتصادی پرپیامد در شرایط غیر تحریمی برای کاهش تبعات آن انجام گیرد. حالا باید دید در آینده ـ حداقل تا پایان تابستان و حداکثر تا اواسط 2023 ـ نگاه پیشگفته تغییر میکند یا نه و دو طرف در مسائل باقیمانده به راه حلی میانه میرسند.
نظرات